hc8meifmdc|2010A6132836|ecommercewebsitedesign|tblnews|Text_News|0xfdff0a09000000007305000001000100
تنها یک لحظه
ما هر روز با افراد گوناگونی برخورد میکنیم و اشخاص زیادی را نیز میشناسیم. بعضی یا به عبارتی بسیاری چندان تفاوتی با
دیگران ندارند ولی اشخاصی هستند که ویژگی
برجستهای دارند که میتوانند تا مدتهای طولانی خانههایی از حافظه مغزمان را پر کنند. اینان همیشه خوشرو و بشاش هستند،
به نرمی و مهربانی حرف میزنند، گاهی
اوقات میدانیم که بسیار بیمارند ولی با این حال هم لبخندی روی لبهایشان دیده میشود که ما را به تعجب وامیدارد. و
سوال اینست که تفاوت این دسته با مردم عادی یا
آنهایی که مدام شکایت میکنند چیست؟ تفاوت در بینشها یا چیزی عمیقتر؟
آدمهای اینچنین هنری دارند که بقیه هم باید آن را فرا گیرند. این هنر بسیار ارزنده است چرا که هم زندگی را به کام خود
افراد و هم به کام دیگران شیرین میکند. اصل
ساده و در عین حال پرمعنایی در زندگی هست که اکثریت مردم آن را یا نمیدانند یا به آن بیتوجهاند. این مردان و زنان یاد
گرفتهاند که زاویه نگاهشان را تغییر دهند.
زندگی و رنگ و بوی آن میتواند تنها در چند لحظه کوتاه دگرگون شود و این همان لحظهایست که زاویه نگاه ما میچرخد و آن
وجهی را میبیند که به علت سطحینگریها دیده
نمیشود. انسانهایی که چنین نگاه عمیق و متفاوتی دارند پس از کنار گذاشتن منفینگریها، از این حقیقت زیبا و پنهان
لذت برده انرژی مثبت میگیرند و آن را به دیگران
هم منتقل میکنند. به همین دلیل است که همه از دیدار و مصاحبت آنان شاد میشوند. گاهی این نکته در زمانی مناسب بر
شخص آشکار میشود و او عمیقاً متوجه عمق و
معنای آن میشود. البته باید شکرگزار باشیم چرا که بعضیها اصلاً این شانس را پیدا نمیکنند و تا آخر عمر با کشمکش و نارضایتی
زندگی میکنند.
مثلاً موقعیت زیر را
در نظر بگیرید :
قرار است چند روز دیگر جشن ازدواج زوجی برگزار
شود. عروس و داماد توافق کردهاند که به جای این که خودشان برنامههای
جشن را طرحریزی کنند و خرید اسباب،
لوازم، غذاها و تزئین مکان مورد نظر را برعهده
بگیرند، یک مشاور برنامهریزی و برگزاری مراسم عروسی را استخدام کرده
کارها را به او بسپارند. و فقط از آنها نظر
خواهد خواست و بر اساس میل و نظرشان رفتار خواهد
کرد. حالا روز قبل از عروسی است. مدیر مراسم و کارکنانش مشغول کارند.
هر دوی آنها در سالن عروسی حضور دارند و بر
کارش نظارت میکنند. خانم مدیر به سراغ عروس میآید
و نظرش را درباره یکی از جزئیات میپرسد. او نگران و آشفتهاست و میترسد
که مبادا کارها خوب پیش نرود و در آخرین
لحظه همه چیز خراب شود. نمیتواند با خانم مدیر به
توافق برسد و همچنان با او کلنجار میرود. در این گیر و دار همسرش را میبیند
که با آرامش ایستاده با دوستانش صحبت میکند
و میخندد. واقعاً عصبانی میشود. آنها هم
وقتی متوجه میشوند که عروس خانم عصبانی نگاهشان میکند، ساکت میشوند.
پس از مدتی به او میگوید
که چرا اصلاً هیچ چیز را جدی نمیگیرد و اینقدر آرام و آسوده
است. ولی آقای داماد بیشتر او را خشمگین میکند. چون میگوید که باید شاد
و خوشحال باشند چون در عوض این که خودشان این
کارهای سخت را انجام دهند، یک خانم مدیر ماهر
برایشان انجام میدهد و آنها باید فقط نظر بدهند. پس از این عروس پیش
همین مدیر میرود و به او میگوید که خسته و
کلافه است و همه چیز خراب خواهد شد. او در جواب
میگوید که عروس و داماد باید به آنچه که تا به حال انجام شده نگاه
کنند نه این که درباره بعد فکر
کنند و به خاطر جزئیات نگران باشند ریزهکاریها و ظرایف کار اوست و از عهدهاش برخواهد آمد. او باید فقط به این فکر کند
که از جشن ازدواجش لذت ببرد. پس از این چند جمله کوتاه عروس
راحتتر میشود و با آرامش خاطری بیشتر به همراه
همسرش از جشن عروسیشان لذت میبرد.
این مثال جشن عروسی یکی از این موقعیتهایی
بود که میتواند نگاه و زاویه آن را به رویدادها عوض کند. این کار
اصلاً ساده نیست و زمان میبرد.
گاهی لازم است که کسی با چنین هنری الگوی ما قرار گیرد و باید بسیار تمرین کنیم.
وقتی که این دیدگاه زیبا را کشف کردیم، خواهیم فهمید که این همه تلاش و سختی هدر نرفته است.
در آخر لطیفه زیر را بخوانید. این چند خط در واقع
شکل اغراق شدهای از همین دیدگاه است :
پدر و مادری پسر کوچکی داشتند که به
عقیده آنها بیش از اندازه خوشبین بود. این والدین نگران او را پیش یک
روانپزشک بردند. او برای اینکه این احساس
شدید را قدی تقلیل دهد، در اتاقی را برای پسر بچه
باز کرد. در این اتاق تودهای بزرگ از کود حیوانی قرار داشت که طبیعتاً
بوی خوشی نمیداد. وقتی پسرک آن را دید،
عوض این که بینیاش را بگیرد و رویش را برگرداند، با
زور و زحمت از این توده بد بو بالا رفت و در بالایش نشست و شروع کرد به
کندن.
روانپزشک پرسید : «دنبال چه چیز میگردی؟»
پسر جواب داد : «وقتی که این همه
کود اسب اینجاست، پس یک کره اسب هم باید این طرفها باشد.»
پس حالا دست به کار شوید. همه چیز
در یک لحظه رخ میدهد. فقط یک لحظه لازم است.
By : Eva Gregory
مترجم : آذین صحابی روزنامه تفاهم
فروش فروشگاه
طراحی فروشگاه آنلاین
فروش فروشگاه آنلاین
فروشگاه تحت وب
راه اندازی فروشگاه تحت وب
وب سایت فروشگاهی ارزان
طراحی وب سایت
باشگاه مشتریان
پرداخت ماهیانه
فروش آنلاین
فروش محصولات
چندین پذیرنده
طراحی فروشگاه ریسپانسیو
طراحی سایت و فروشگاه اینترنتی
طراحی و پیاده سازی فروشگاه
ساخت سایت فروشگاهی
فروشگاه حرفه ای
ساخت فروشگاه آنلاین
ساخت فروشگاه Online
سفارش سایت فروشگاهی
طراحی فروشگاه اینترنتی اختصاصی
قیمت طراحی فروشگاه اینترنتی
فروشگاه ساز حرفه ای
فروشگاه اینترنتی آماده
فروشگاه ساز
قیمت راه اندازی سایت فروشگاهی
سفارش طراحی فروشگاه اینترنتی